درینا درینا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

مادرانه....به توان دو

آخر هفته

قربونت برم دختر نازم که روز به روز بزرگتر میشی و کارای بامزه تر می کنی ،‌من که فرصت نمی کنم همه رو برات بنویسم ،‌ اما تا جایی که بشه سعیمو می کنم . اول اینکه خانوم خانوما هر چند روز یه بار یه کلمه جدید میگه و هر چی اصرار می کنم تکرار کنی دیگه نمیگی تا وقتی که خودت بخوای مثلاً به ماست میگی ما به نمک میگی ممک انقدرم بامزه می گی که می خوام بخورمت . به عکس می گی عچس من نمیدونم اون چ وسطش دیگه چیه :) پنجشنبه تولد مامان فاطمه بود بعد از ظهر من و شما و بابایی رفتیم بیرون که هم کیک بخریم ، هم کادو . چون دایی آرش هم نبود به مادرجون و دایی خودم هم گفتیم بیان تا شلوغتر بشه جای دایی شما خیلی خالی بود . قرار بود بیاد مرخصی اما نیومد . تولد ...
9 دی 1391

یلدا

از کجا باید شروع کنم ،‌نمی دونم ..... وقتی برمی گردم و به ٢ روز گذشته نگاه می کنم پز ار اتفاقاته که بیشترشون قشنگ و زیباش اما یکیشون برای من رنگ غم به همه اتفاقات زیبا می زنه . منو ببخش مادر که برات از ناراحتیم می گم و اینهمه زیبایی رو اول نمی گم . آخه ناراحتی من مربوط به خودت مربوط به قرمزی پوست پای خوشگلته که در اثر سهل انگاری من سطحی سوخت . وای که هنوزم باورم نمیشه بی توجهی و حواس پرتی من باعث شد پاره تنم برای چند لحظه احساس سوزش عذاب آوری داشته باشه که من آرزو کنم کاش واقعاً دنیا برام متوقف بشه .دیگه کم کم دارم مطمئن میشم تک تک خصوصیاتت مثل باباییه جسارت و نترس بودنت با بزرگتر شدنت خیلی کار دستم می ده . احساس می کنم شیطنت های بی صدا...
2 دی 1391