آخر هفته
قربونت برم دختر نازم که روز به روز بزرگتر میشی و کارای بامزه تر می کنی ،من که فرصت نمی کنم همه رو برات بنویسم ، اما تا جایی که بشه سعیمو می کنم . اول اینکه خانوم خانوما هر چند روز یه بار یه کلمه جدید میگه و هر چی اصرار می کنم تکرار کنی دیگه نمیگی تا وقتی که خودت بخوای مثلاً به ماست میگی ما به نمک میگی ممک انقدرم بامزه می گی که می خوام بخورمت . به عکس می گی عچس من نمیدونم اون چ وسطش دیگه چیه :) پنجشنبه تولد مامان فاطمه بود بعد از ظهر من و شما و بابایی رفتیم بیرون که هم کیک بخریم ، هم کادو . چون دایی آرش هم نبود به مادرجون و دایی خودم هم گفتیم بیان تا شلوغتر بشه جای دایی شما خیلی خالی بود . قرار بود بیاد مرخصی اما نیومد . تولد ...
نویسنده :
شیما مامان درینا و سامیار
15:56